معرفی کتاب عزیز مصر
کتاب عزیز مصر، کتاب تاریخی که قصه ی زندگانی یوسف پیامبر و زلیخارا نقل می کند توسط جمشید صداقت نژاد به رشته تحریر در آمده است و انتشارات کوشش آن را به چاپ رسانیده.
در این کتاب تاریخی “یوسف” (ع) پس از خوابی که میبیند و به علت توجههای بیش از اندازۀ پدر به وی دچار حسادت برادران شده و به دست آنان، در قعر چاه میافتد. اندکی بعد کاروانی که راهی سفر است او را یافته و در بازار بردهفروشان مصر به قیمت بالایی به عزیز مصر میفروشد.
در منزل “ازنیر” همسر وی- زلیخا- که از نعمت داشتن فرزند محروم است، به یوسف توجه خاص نشان میدهد و زمانی که وی به جوانی زیبا بدل میشود، دل و دین خویش را در راه رسیدن به او از دست میدهد. داستان عشق زلیخا به یوسف دهان به دهان میگردد و همین باعث بیگناه زندانی شدن یوسف میشود.
چند سال بعد در پی خواب عجیب فرعون و تعبیر دقیق و صحیح آن از سوی جوان بیگناه، او به سمت صدراعظمی فرعون منصوب شده و با درایت خویش، مصر و حتی کشورهای اطراف را از قحطی نجات میدهد. زلیخای زیبا که اکنون پیر شده، هنوز عشق یوسف را در دل دارد و در پی او آواره خیابانها شده است.
چون برادران یوسف در کنعان خبر ثروت مصر را میشنوند برای تهیۀ آذوقه و غلات راهی آن کشور شده و پس از بازشناختن برادر، از وی طلب عفو میکنند. چندی بعد، زمانی که یوسف پی میبرد زلیخا، همچنان، عاشق و والۀ اوست و به خدای واحد ایمان آورده، تصمیم به ازدواج با او میگیرد.
بخشی از کتاب بند انگشتی را با هم می خوانیم
زلیخا اما در پنهان چون شمع از فراق یوسف می سوخت و می گداخت، ولی
صبوری می کرد. تا هفدهمین بهار عمر یوسف فرا رسید و زلیخا به این بهانه
جشنی آراست و از کلیه ی بانوان سرشناس مصر دعوت کرد و عزیز مصر را نیز
واداشت تا دولتمردان نامدار آن کشور را به ضیافت دعوت کند و یوسف را رسما به
فرزند خواندگی خود به همگان معرفی کند.
یوسف ناعلاج در این ضیافت حضور یافت، به رغم سادگی لباس، همگان
محو شعشعه ی پرتو جمال و درایت و دانایی، متانت و معصومیت وی شدند و
عزیز مصر را به داشتن چنان فرزند برومندی تهنیت گفتند، زنان مصر اما با دیدن
جمال روز افزون یوسف و آن حسن خدا داده مبهوت شدند، و به زلیخا که مالک
چنان دردانه ای بود حسادت می کردند.
کتاب تاریخی
فروشگاه اینترنتی انتشارات مظفر
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.