معرفی کتاب بنویس تا اتفاق بیافتد
کتاب بنویس تا اتفاق بیافتد به قلم هنریت آن کلاوسر، با نام فرعی «بدان چه چیزی می خواهی تا آن را به دست بیاوری» خواننده را به نوشتن تشویق میکند.
هنریت آن کلاوسر ، نویسنده ای که به تاثیر نوشتن بر همهی جوانب زندگی ایمان دارد؛ تصمیم گرفت تنها راه دستیابی به موفقیت را از انحصار قدرت ذهن خارج کند و چشم خوانندگان کتاب هایش را بر قدرت نوشتن به اندازه ی قدرت فکر کردن باز کند.
نوشتن خواسته ها، نوشتن هر آن چیزی که یک نفر می تواند بخواهد؛ بدون تعیین اینکه نوشته یک لیست خرید مواد خوراکی است یا شرح وقوع بزرگترین آرزوی زندگی یک انسان.
هنریت آن کلاوسر میگوید راه درست یا غلطی برای انجام آن وجود ندارد: «زندگی روایتی است که شما هم دستی در نوشتن آن دارید.پس بنویسید تا معجزهی پدیدار شدنش را ببینید.»
ایده این کتاب ساده به نظر می رسد شما برای اینکه بتوانید رویا ها ،اهداف و آرزو های خودتان را به واقعیت تبدیل کنید قبل از هر چیز باید آن ها را بر روی کاغذ بیافرینید، یعنی باید خیلی ساده درباره آن ها بنویسید.
هنریت آن کلاوسر معتقد است که اصل و ذات نوشتن مهم است: « نگران نوع کاغذی که استفاده میکنید نباشید. به این فکر نکنید که باید در یک دفتر بنویسید یا روی یک تکه کاغذ عادی. هرنوع کاغذی اعم از خطدار یا بیخط، گران یا ارزان، در یک دفتر یادداشت یا جدا از آن، و با هر نوع خودکاری یا مدادی با هررنگی مناسب است. تنها قانون من این است که هربار چیزی می نویسید زیر آن تاریخ بزنید.»
بخشی از کتاب بنویس تا اتفاق بیافتد را با هم می خوانیم
آشکار کردن «چرا» در پس «چه»
چرا تمایل بسیار زیادی به ایفای نقش در آن نمایش داشتم؟ اجرای این نمایش چه چیزی را به من می داد؟ همان طور که پاسخ این سوالات را می نوشتم، متوجه اهمیت این کار برای خودم شدم. شرکت در این نمایش با رنگ و بو دادن به کلماتم و با محصور کردن من در میان صدا های زیبا به نویسندگی من کمک می کرد. تماشای نمایش از پشت صحنه به من در ویرایش و انتخاب های خلاقانه کمک می کرد.
به علاوه این اپرای خاص، ارتباط خاص و ویژه ای با من داشت که حتی فکر کردن در مورد آن به من انرژی می دهد. توراندوت اپرایی بود که در نیویورک در طی معرفی اولین کتابم دیدم و در کتاب دومم در مورد جادوی آن نوشتم. من به انرژی و سحر نیاز داشتم تا انرژی آن را به پروژه کنونی ام منتقل کنم. وقتی فهمیدم دست یابی به این هدف اهمیت و مفهوم بزرگتری برای من دارد، به نمادی برای نوشتن سومین کتابم تبدیل شد.
من در مورد نتیجه نتیجه در زمان حال نوشتم. «تصور کن. من قراردادی با یک ناشر بزرگ دارم. چه لذتی دارد کاری را که عاشقش هستم انجام دهم. روی ویرایش و شکل دادن به مصاحبه ها سخت کار می کنم. احساس می کنم یک مولد قوی هستم و خلاقیتم اوج می گیرد.
بخشی که روح مرا به طور پیوسته بالا می برد این حقیقت است که بسیاری از عصر ها و فرصتی در بعد از ظهر در خانه اپرا سیاتل مشغول تمرین توراندوت هستم. به محض اینکه روی صحنه بروم یا در تالار شنوندگان بنشینم، قلبم شکاف می خورد و تماشای اینکه قرار دادن قطعات در کنار هم منجر به تولید نمایش زیبایی می شود باعث می شود در نوشتن و کارم از آن کمک بگیرم. چه لذتی دارد وقتی از درب که روی آن نوشته شده است «فقط مخصوص کارکنان» وارد و خارج شوم.
فروشگاه اینترنتی انتشارات مظفر
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.