معرفی کتاب بلیت بخت آزمایی
کتاب بلیت بخت آزمایی اثر ژول ورن است که با آثار معمول او متفاوت می باشد و داستان یک بلیت مرموز را بیان می کند. این کتاب اولین بار در سال ۱۸۸۶ منتشر شد. اما نمی توان آن را مانند آثار دیگر ژول ورن دانست که کتاب های علمی تخیلی هستند و به ماجراجویی در دل زمین، دور دنیا، درون آسمان ها و در اعماق دریا ها مشغول اند.
در این داستان با ماهیگیری آشنا می شویم که با دختری به نام هولدا نامزد است. ماهیگیر به هولدا قول می دهد که بعد از سفر کاری که با قایق در پیش دارد، با پول و ثروت فراوان بر می گردد و او را خوشبخت می کند و زندگی راحتی برایش می سازد. اما مشکل اصلی اینجا است که این قایق هرگز بر نمی گردد.
به جای قایق بطری مرموزی می رسد. بطری با یک نامه برای هولدا. یک بلیت بخت آزمایی. اما هولدا مضطرب است و درگیر احساسات متنناقض شده است. احساسات او، با نزدیک شدن به روز قرعه کشی اوج می گیرند و هولدا مدام این سوال را از خودش می پرسد: چه سرنوشتی در انتظار من و خانوادهام است؟
بلیت بخت آزمایی داستانی جذاب برای تمام دوست داران آثار ژول ورن و همچنین نوجوانان علاقه مند به مطالعه آثار ادبی بزرگ جهان است.
ژول گابریل ورن ۸ فوریه ۱۸۲۸ در فرانسه به دنیا آمد. او به شدت به ادبیات و نمایشنامه نویسی علاقه مند بود ولی به در خواست خانواده اش در رشته حقوق تحصیل کرد. اما ذوق و علاقه اش دوباره او را به سمت ادبیات کشاند. تخیل او باعث شد تا آثار جذابی بیافریند که هنوز هم در تمام دنیا طرفدار داشته باشد و کتاب هایش به زبان های بسیاری ترجمه شود. ژول ورن بعد از آگاتا کریستی، دومین نویسنده ای است که آثارش به تمام زبان ها ترجمه شده است.
از میان مشهور ترین کتاب های او می توان به: سفر به مرکز زمین، دور دنیا در هشتاد روز، بیست هزار فرسنگ زیر دریا، پنج هفته در بالن و میشل استروگف اشاره کرد. داستان های او عموما داستان هایی تخیلی هستند که بسیاری از آن ها کمی بعد به واقعیت بدل شده اند. ژول ورن در ۲۴ مارس ۱۹۰۵ در ۷۷ سالگی در امیان فرانسه چشم از جهان فرو بست.
بخشی از کتاب بلیت بخت آزمایی را با هم می خوانیم
پس این بود راز دریانورد جوان! پس بر روی این بلیت بود که آرزو های «ال کامپ» متمرکز شده بود و می خواست برای نامزدش ثروتی به ارمغان آورد! یک بلیت بخت آزمایی که قبل از رفتنش آن را خریده بود! … و در موقعی که ویکن می خواست غرق شود، آن را در یک بطری گذاشت و همراه با آخرین خداحافظی خود به دریا انداخت!
این بار سیلویوس هوگ خیلی شرمنده شد. اول به نامه نگاه می کرد و بعد به سند!… او دیگر حرفی نمی زد.
اصلا چه می توانست بگوید؟
موقعی که سیلویوس هوگ این نامه را می خواند، هولدا توانسته بود مقاومت کند؛ اما بعد از آخرین کلمه خودش را در آغوش ژوئل انداخت. لازم بود او را به اتاقش ببرند و مادرش از او مواظبت کند.
فروشگاه اینترنتی انتشارات مظفر
صفحه اینستاگرام انتشارات مظفر را دنبال کنید.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.