معرفی کتاب پنهان زیر باران
کتاب پنهان زیر باران به قلم سید قاسم یاحسینی، خاطرات مرد بلند بالایی است که آشنای ایل مردان روزگار خود است؛ اما پیش از همه ما این نیزار های هور هستند که او را می شناسند و حتی نام کوچکش را می دانند.
این آبراه های باریک و پیچ در پیچ هستند که نگاه تیزبین او را در لابه لای چولانها نگه داشته اند تا روزی گواهی بدهند که مردی تنها و جسور این آب گرفتگی های مرموز را در مه و در شرجی، وجب به وجب شناسایی کرده است؛
تا شبی که ماه از سینه آسمان آویخته باشد یا نباشد، ایل مردان روزگار خود را از میان آب ها و نیزارها عبور دهد.
این دشت های فراخ و روستا های دورافتاده مرزی جنوب هستند که بوی پیراهن او را در مشام خود نگه داشته اند تا روزی گواهی بدهند که عبور سایه اش را در پناه آتشی دیده اند.
چه شب ها و روزهایی که دل به کبودی بیابان می سپرد تا هوشیارانه راه رخنه ای در صف آهن ها و پولاد های دشمن بیابد و در شبی که ماه از سینه آسمان آویخته باشد یا نباشد، مردان ایل خود را از بلندی ها و گودال ها عبور دهد.
بخشی از کتاب پنهان زیر باران را با هم می خوانیم
گاه می شد گروه های عراقی را مدت ها آموزش می دادیم؛ اما هنگامی که آنان را پای کار می بردیم، تسبیحی در می آوردند، سه صلوات می فرستادند، تسبیح می انداختند و بعد می گفتند: امروز روز خوبی نیست! امروز نمی رویم! سه روز دیگر می رویم!
کار خیره. تأخیر جایز نیست. نه، نمی شه. ما نمی رویم. آنها برخی روز ها را نحس می دانستند. مثلا در ایام هفته، روزهای چهارشنبه را روز نحس تلقی می کردند و حاضر نبودند در این روز به مأموریت بروند. همین اعتقادات خاص، گاه موجب تنش هایی می شد و مشکلاتی هم برای ما ایجاد می کرد، اما چاره ای نبود و با صبوری و متانت می بایست با آنها سلوک می کردیم تا به هدفمان که شناسایی کامل منطقه بود، می رسیدیم.
در ابتدای کار، برخی از بومی های عراقی با ما بودند و با ما همکاری می کردند. برخی دیگر در حین کار به ما معرفی شدند و ما آنها را به کار گماشتیم. برای رعایت مسائل امنیتی، سعی می کردیم شناختی از فرد یا افرادی که به ما معرفی می شدند، از طریق دوستان و آشنایانشان پیدا کنیم و پس از اطمینان از وفاداری شان، آنها را به کار می گرفتیم.
فروشگاه اینترنتی انتشارات مظفر
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.