معرفی کتاب صد سال تنهایی
کتاب صد سال تنهایی، حاصل 15 ماه تلاش و کار گابریل گارسیا مارکز است که به گفته ی خود اودر تمام این مدت خود را در خانه حبس کرده است. جذابیت رمان صد سال تنهایی از عنوان آن آغاز می شود. عنوانی که مخاطب را با خود درگیر می کند و او را به فکر فرو می برد. تنهایی آن هم صد سال!
کتاب صد سال تنهایی که در انگلیسی به نام «one hundred years of solitude» شناخته می شود داستانی است که اولین بار سال ۱۹۶۷ به زبان اسپانیایی منتشر شد. این داستان طولانی در سال ۱۹۷۰ به زبان انگلیسی ترجمه شد و توانست نظرات زیادی را به خود جلب کند.
کتاب از زبان سوم شخص بیان شده است و شخصیت های اصلی آن خانواده بوئندیا هستند که ماکوندو را پایه گذاری کرده و در آن ساکن هستند. این داستان، داستان هفت نسل از این خانواده و فراز و نشیب هایی است که در محل سکونت عجیبشان می گذرانند.
یکی از نکات مهم در این کتاب این است که مارکز علی رغم استفاده از عناصر سورئال بسیار واقعگرا است او به تکرار وقایع ایمان دارد. به این که آرمان شهر وجود ندارد، او با نوشتن صد سال تنهایی به یک مبارزه دست زده است، مبارزه ای برای فهماندن این واقعیت که دنیای واقعی نیاز به اندیشه، ساختار های حکومتی قدرتمند و تلاش برای ایجاد تعادل میان آنچه از دنیای خارج تزریق می شود و دنیای درون یک سرزمین دارد.
ماکوندوی صد سال تنهایی مارکز چیز های زیادی را درباره ی سرزمین های آمریکای لاتین در نیمهی دوم قرن بیستم نشان می دهد. جایی که اروپایی ها فتح اش کردند و زندگی را در آن تغییر دادند اما این تغییر قرار نبود مدینه ی فاضله ای برای اهالی آمریکای لاتین باشد، همانطور که سرنوشت ماکوندو این نبود. مارکز در نوجوانی اتفاقاتی را در کلمبیا تجربه کرد که افراد زیادی در سراسر جهان تجربه کردند و صدسال تنهایی توانست این تجربه ها را به بهترین شکل منعکس کند.
صد سال تنهایی مارکز جایی آغاز می شود که سرهنگ آئورلیانو بوئندیا مشغول یادآوری خاطراتش از گذشته است. جایی که پدربزرگش خوزه آرکادیو بوئندیا همراه همسرش اورسولا ایگواران هنوز زنده بودند و تازه ماکوندو را همراه اعضای خانواده شان پایه ریزی کرده بودند.
تنها ارتباط اهالی ماکوندو با دنیای اطراف کولی هایی بودند که هر سال یکبار به سرکردگی مردی به نام ملکیادس به نزدیکی محل زندگی آنها می آمدند و چیز هایی را می آوردند که هوش از سر اهالی بهخصوص خوزه آرکادیو بوئندیا بیرون می برد و باعث شده بود او دست به کار های عجیبی بزند. زمان در طول داستان جلو می رود و ماکوندو آرام آرام بزرگ تر می شود، خوزه آرکادیو بوئندیای دوم و سوم به دنیا می آیند و زندگی صورت دیگری در این سرزمین دور افتاده ی کنار آب به خود می گیرد.
بخشی از کتاب صد سال تنهایی را با هم می خوانیم
در این مراسم پر شور و پر هیاهو که تا صبح روز دوشنبه طول کشید و همه از شدت شادی و خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدند، فقط ربکا ناراحت و غصه دار بود زیرا اورسولا از قبل برنامه ریزی کرده بود که مراسم جشن عروسی او نیز در همان روز برگزار شود، اما متأسفانه روز جمعه قبل از برگزاری مراسم نامه ای به دست پیترو کرسپی رسید که از نزدیک بودن مرگ مادرش خبر می داد.
به همین علت مراسم آنها به هم خورد و به تأخیر افتاد. پیترو کرسپی یک ساعت بعد از دریافت نامه، راهی مرکز ایالت شد. او هنوز در راه بود که مادرش شب شنبه به آنجا رسید. هرگز معلوم نشد که چه کسی این نامه را نوشته بود تا مراسم عروسی آنها را بر هم بزند. آمارانتا قسم خورد که این نامه را ننوشته است.
در بین راه به پیترو کرسپی خبر دادند که مادر او زنده است و هر چه سریع تر باید برگردد. به محض شنیدن این خبر به طرف ماکوندو تغییر مسیر داد.
فروشگاه اینترنتی انتشارات مظفر
صفحه اینستاگرام انتشارات مظفر را دنبال کنید.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.