معرفی کتاب قلب نارنجی فرشته
قلب نارنجی فرشته مجموعه ده داستان کوتاه از نویسنده معاصر ایرانی، مرتضی برزگر است. این یک داستان نیست، کشوِ بیست و هفتم، بیست تومان آزادی، آقای نویسندهٔ عزیز، اشتباهی،این پای من نیست!، روایت نابهنگام مَردی که مُرده بود، چراغی برای شاه، اتوپسی و رانده شده نام داستان های این مجموعهاند.
درونمایه داستان های تقدیر شده مرتضی برزگر، مرگ، سقوط، انتقام و ناکامی در کودکی است و معمولا پایان هایی تکان دهنده دارند. مرتضی برزگر برای این کتاب چندین جایزه مطرح ادبی داستان کوتاه را در داخل ایران کسب کرده است.
اگر داستان کوتاه ناب، از نوع فارسی آن دوست دارید، قلب نارنجی فرشته در انتظار شما است.
مرتضی برزگر متولد ۱۳۶۰ است. او مدرس داستان نویسی است و خودش در کلاس های سیامک گلشیری، کاوه فولادینسب، مهدی یزدانی خرم و عباس معروفی داستان نویس شده است، زیاد می نویسد و کم منتشر می کند و بعضی از نوشته هایش را هم از طریق فضای مجازی در اختیار کاربران می گذارد.
قلب نارنجی فرشته اولین کتاب این نویسنده است که جوایز احمد محمود و جلال آل احمد را نصیب او کرده است.
اعترافات هولناک لاکپشت مرده یکی دیگر از آثار مرتضی برزگر است که در طول سال ۱۳۹۷، پنج بار تجدید چاپ شده و می توانید آن را هم در طاقچه بخوانید.
جملاتی از کتاب قلب نارنجی فرشته
از داستان اشتباهی
من اشتباهی به دنیا آمدهام. از اول هم قرار نبود آن کسی باشم که پایش به دنیا باز میشود. همهمان عهد کرده بودیم که، بهجز یک نفر، بقیه جزء آن دستهای باشیم که به هیچ جا نمیرسند؛ هیچ پخی نمیشوند. برای همین انتخابات برگزار کردیم. من نامزدِ به دنیا آمدن هم نبودم. حتا رأی ندادم. نمیدانم چه شد؛ چه کسی زیر پایم پوست موز انداخت تا با سر بروم آن تو. قرارمان این بود که بیرحمترینمان مجتبا شود. بیشرفترینمان. کسی مجتبا شود که دلش به این راحتیها نشکند، عاشق نشود، گول نخورد، کسی نتواند توی سرش بزند. حالا چه کسی جواب من را میدهد؟ چه کسی قبول میکند که اشتباهیام؟ چه کسی باور میکند که به اینجا تعلق ندارم؟
از وقتی مامان مُرد، هر شب همین خواب را دیدم. خواب اینکه دارم به آدمها توضیح میدهم من آن مجتبایی نیستم که شما فکر میکنید. من اشتباهی به دنیا آمدهام. قرار بود یکی دیگر مجتبا شود. اما توی خواب هم کسی باور نمیکرد.
درِ آهنی خانه که بههم کوبیده شد از خواب پریدم. صدای کشیده شدن کفشهایش رو کاشیهای جورواجور راهرو چهارستون بدنم را لرزاند. دستبردار نبود. آنقدر میرفت و میآمد تا به آن چیزی که میخواهد، برسد. پایش میافتاد آیه و حدیث و رساله هم جعل میکرد. هزار جور شاهد و برهان میآورد. میگفت فلان مرجع هم این کار را کرده. تو قرآن آیهاش را داریم.
یکبار قرآن جیبیام را باز کردم جلوش و گفتم «آیهش رو نشون بده.»
گفت «تو این قرآن کوچیکها نیست که. تو قرآن رحلیهای مسجده.»
هیچوقت هم نشانم نداد.
فروشگاه اینترنتی انتشارات مظفر
صفحه اینستاگرام انتشارات مظفر را دنبال کنید.
تعداد مشاهده این کتاب : 216 نفر
دفعاتی که پیشنهاد شده : 2 نفر
دفعاتی که پیشنهاد نشده : نفر
تعداد کسانی که این کتاب را خوانده اند : 2 نفر
تعداد کسانی که این کتاب را نخوانده اند : نفر
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.