معرفی کتاب کتابخانه نیمه شب
مت هیگ در کتاب کتابخانه نیمه شب داستان دختری را روایت می کند که با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می کند، اما با ورود به یک کتابخانۀ جادویی نگاهش به زندگی تغییر می کند. این رمان تکان دهنده و پر فروش در سال 2020 برنده جایزه گودریدز از نگاه مخاطبان شده است و از تأثیر انتخاب های کوچک و بزرگ در زندگی مان سخن می گوید.
حقیقت این است که ما هرگز نمی توانیم تمام کسانی باشیم که دلمان می خواهد؛ نمی توانیم تمام زندگی هایی را از سر بگذرانیم که دوست داریم و هیچ گاه نمی توانیم تمام مهارت های مورد علاقه مان را فرا بگیریم. اما می توانیم این تجربه لذت بخش را از رهگذر خواندن رمان به دست آوریم.
جایی میان زندگی و مرگ، کتابخانه ای بیانتها وجود دارد که داستان واقعی هر فردی در آن منعکس شده است. تصور کنید در این کتابخانه حق انتخاب یک زندگی را داشتید، چه می کردید و چه چیز هایی در زندگی کنونی تان را تغییر می دادید؟ با تغییر دادن آنها آیا شما همچنان همین فرد بودید؟ نورا سید شخصیت اصلی داستان کتابخانه نیمه شب در جستجوی زندگی حقیقی اش است و با ورود به این کتابخانه نگاهش به تمام مقولات بنیادین زندگی دگرگون می شود…
اگر تشنه تجربه کردن بیش از یک سرگذشت هستید و می خواهید با تمام وجوه زندگی افراد گوناگون آشنا شوید، این رمان برای شما نوشته شده است!
روزنامهنگار و نویسنده بریتانیایی، مت هیگ جولای 1975 در شهر شفیلد متولد شد. وی در سن 24 سالگی به افسردگی شدیدی مبتلا گشت که سالیان سال تحت نظر پزشک قرار داشت و در نهایت توانست بیماری اش را شکست دهد. مت از شیوه مقابله اش در برابر این بیماری در کتاب حاضر سخن می گوید. او که مؤلف آثار برجسته ای همچون «چگونه زمان را متوقف کنیم؟» و «انسان ها» است یکی از موفق ترین و پر فروش ترین نویسندگان نیویورک تایمز و آمازون به حساب می آید.
بخشی از کتاب کتابخانه نیمه شب را با هم می خوانیم
آکواریوم
چشمان کتابدار به صفحه ی شطرنجش خیره شده بود و وقتی نورا برگشت، اعتنایی به او نکرد.
«خب، این وحشتناک بود.»
خانم اِلم لبخند زد. «بهت نشون داد، نه؟»
«چی رو بهم نشون داد؟»
«خب، تو می تونی گزینه ها رو انتخاب کنی، اما نتایج رو نه؛ البته من سر حرفم هستم. انتخاب خوبی بود. فقط نتیجه ی خوبی نداشت.»
نورا با دقت به چهره ی خانم اِلم نگاه کرد. آیا او از این بازی لذت می برد؟
نورا پرسید: «چرا من موندم؟ چرا بعد از مرگ ایزی بر نگشتم خونه؟»
خانم اِلم شانه بالا انداخت. «گیر کردی. غصه می خوردی. افسرده بودی. می دونی که افسردگی چطوریه.»
نورا این را می دانست. او به یاد مقاله ای افتاد که جایی، درباره ی ماهی ها خوانده بود. ماهی ها بیشتر از آنچه بیشتر مردم فکر می کنند شبیه انسان ها هستند.
فروشگاه اینترنتی انتشارات مظفر
صفحه اینستاگرام انتشارات مظفر را دنبال کنید.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.