معرفی کتاب نجیب زاده ای در مسکو
کتاب نجیب زاده ای در مسکو به قلم ایمور تولس، داستان یک اشراف زاده روسی است.
که پیش از انقلاب به فرانسه رفته بود ولی در سال 1918 به روسیه برمیگردد. اما با برگشتش احساس میکند که مسکو دیگر جای او و امثال او نیست .
او کماکان دوست دارد که مانند نجیب زادگان زندگی کند اما حکومت زندگی چنین افرادی را خطری بزرگ برای خود میداند. او را شناسایی میکنند. بازجویی میشود روزهای سختی را پشت سر میگذارد اما در نهایت آزاد میشود، ولی باید به هتل متروپل در مسکو برود و ادامه زندگی اش را در اتاقی که برای مستخدمین بود بگذراند .
او روز به روز نا امیدتر میشود . کسالت بر زندگی اش حاکم میشود اما طولی نمیکشد که زندگی اش سراسر امید میشود. اتاقک هتل را دیگر زندانی برای خود تصور نمیکند و تصمیم میگیرد از داشته هایش به درستی استفاده کند و لذت ببرد.
این کتاب انقلاب روسیه را به نمایش میگذارد که در چندین مرحله به تکامل رسید . در فوریه سال 1917 آخرین تزار روس نیکلای دوم از سلطنت خلع میشود و دولت موقت حکومت را به دست میگیرد .
در اکتبر همان سال دهقانان و کارگران قیام میکنند و بلشووییک ها ساختمان های دولتی را اشغال میکنند و دولت موقت جایگاهش را از دست میدهد. بلشوییک ها بعداز تسلط نام حزب کمونیست اتحاد شوروی را بر خود نهادند.
بخشی از کتاب نجیب زاده ای در مسکو را با هم می خوانیم
اولین چهارشنبه ی ماه جولای کنت در لابی نشسته بود و کاری برای انجام دادن نداشت، تصادفا متوجه نینا شد که با حالتی مصمم و غیر معمول با سرعت از کنارش گذشت.
((سلام، دوست من کجا داری می ری؟ ))
نینا مثل کسی که سر بزنگاه مچش را گرفته باشند، برگشت وخودش را جمع و جور کرد، بعد در حالی که دستش را تکان می داد جواب داد:
(( این طرف و آن طرف… ))
کنت ابروهایش را بالا برد.
((و این جایی که می گی دقیقا کجاست؟))
…
((در این لحظه ، اتاق ورق .))
((آه. پس چرا می خوای بری اونجا؟))
((نه واقعا…))
((پس چرا می خوای بری اونجا؟ ))
…
کنت با اعتراض گفت: ((اوه. ببین نگران نباش. مطمئنا نباید رازی بین ما باشه!))
نینا گفته ی کنت را سبک سنگین کرد، بعد برای اطمینان یک بار به سمت راستش نگاه کرد. توضیح داد در حالی که اتاق ورق به ندرت مورد استفاده قرار می گیرد، ساعت سه روزهای چهارشنبه چهار خانم در آنجا همدیگر را ملاقات می کنند و همیشه همان بازی ویست را انجام می دهند، واگر شما ساعت دو و نیم برسید و داخل کمد پنهان شوید، می توانید تک تک کلمات آنها را بشنوید – که مقادیر زیادی لعن و نفرین و ناسزاست، و وقتی خانم ها رفتند، میتوانید بقیه کلوچه هایتان را بخورید.
کنت راست نشست.
((دیگه کجاها وقتت را سپری می کنی؟))
نینا دوباره حرف کنت را سبک سنگین نمود، به چپ و راستش نگاه کرد.
او گفت:((فردا ساعت دو. همین جا بیا به دیدنم.))
و به همین ترتیب آموزش های کنت شروع شد.
فروشگاه اینترنتی انتشارات مظفر
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.