معرفی کتاب غرور و تعصب
کتاب غرور و تعصب به قلم جین اوستین، برای اولین بار در سال 1813 میلادی به چاپ رسید.
این کتاب از مشهورترین آثار جین اوستین هست که به نقل از روزنامه گاردین جز صد اثر برتر جهان شناخته شده و قصه آن به قدری معروف است که بارها در هالیوود و بالیوود از آن فیلم ساخته شده است.
در رمان غرور و تعصب داستان پیرامون خانواده بنت شکل می گیرد که پنج دختر دارند. با آمدن دو مرد جوان ثروتمند با نام آقای بینگلی و دوستش آقای دارسی به همسایگی شان، خانم بنت امیدوار می شود تا دخترهایش ازدواج کنند و سامان بگیرند.
جین، دختر بزرگ خانواده به آقای بینگلی علاقه مند می شود اما خواهر سرزنده و با نشاطش الیزابت، به خاطر تکبّر و انزوای آقای دارسی از او متنفّر است ولیکن با این که، الیزابت بنت، دختری عقل گرا از طبقه متوسط و حومه نشین و چارلز دارسی، مردی خود دار و مغرور از طبقه مرفه و شهرنشین است.
این دو به تدریج به خصوصیات اخلاقی خوب هم پی می برند و با افزایش شناخت و آگاهی شان از یکدیگر، خود نیز با تغییرات مثبت و خوب در بینش و شخصیت شان کامل تر می شوند و عشقی واقعی بین این دو ایجاد می شود، و در این بین اتفاقاتی رخ میدهد که جین و آقای بینگلی از هم دور میشوند و… کتاب حاضر را انتشارات «الینا» منتشر کرده است و در اختیار شما دوستداران کتاب و کتابخوانی قرار می گیرد.
بخشی از کتاب غرور و تعصب را با هم می خوانیم
صبح روز بعد آقای کالینز در کمال اعتماد به نفس و بدون رعایت هیچیک از آداب و رسوم تصمیم به خواستگاری گرفت؛ به همین خاطر اندکی پس از صبحانه خودش را به خانم بنت و الیزابت رساند و گفت: «اجازه دارم با دختر شما خصوصی صحبت کنم، خانم؟»
پیش از آنکه الیزابت فرصت اظهار نظر داشته باشد، خانم بِنِت با خوشرویی پاسخ داد: «البته، چرا که نه! مطمئنم لیزی از صحبت با شما خوشحال خواهد شد.» الیزابت خواست مادرش را به ماندن قانع کند، حتی کوشید با بهانهای خودش را از این مخمصه برهاند، اما فرمان قاطع مادرش او را متوقف کرد.
عاقبت وقتی تنها شدند آقای کالینز گفت: «دوشیزه الیزا، مطمئن باشید که بیتمایلیتان، شما را در نگاه من جذابتر میکند. من تصمیم به ازدواج دارم؛ چرا که ازدواج مهمترین وظیفه برای هر عضو کلیساست. از طرفی میخواهم با شما ازدواج کنم؛ چرا که پس از مرگ پدرتان این خانه به من میرسد و به گمانم بهترین تصمیم آن است که همسرم را از میان دختران بِنِت انتخاب کنم.»
الیزابت سراسیمه کلام او را برید: «عجله نکنید قربان! من هنوز پاسخی به شما ندادهام و جز قدردانی، پاسخ دیگری در توانم نیست.» آقای کالینز دستش را تکان داد و گفت: «کاملا درک میکنم. آنطور که مرسوم است دوشیزگان جوان در جواب به خواستگار مورد پسندشان پاسخ رد میدهند. اما با دومین درخواست پاسخشان مثبت خواهد بود.» این کتاب را به همراه تخفیف ویژه ی آن خریداری کنید.
فروشگاه اینترنتی انتشارات مظفر
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.