معرفی کتاب دستهای آلوده
کتاب دستهای آلوده اثری است سرشار از دیالوگهای عمیق و تکان دهنده. ژان پل سارتر فیلسوف، رماننویس و نمایشنامهنویس فرانسوی در این نمایشنامه فضای دوران کمونیستی فرانسه را حکایت میکند.
داستان این نمایشنامهٔ هفت پردهای در سال ۱۹۴۵ رخ میدهد. البته غیر از پردهٔ اول و هفتم، باقی ماجرا بازگشت به گذشته است. ماجرای داستان در منطقه ایلیریا، که در نمایشنامه به صورت یک «کشور» در نظر گرفته شده، میگذرد.
کتاب دستهای آلوده (Dirty Hands) نمایشی از یک زندگی تشکیلاتی و حزبی است که در آن اعضاء حزب میبایست چنان به حزب و اهداف آن وفادار باشند که دستوراتش را بلافاصله و بدون هیچ بهانهای اجرا کنند؛ حتی اگر آن را برخلاف میل درونی و احساسات و عواطف شخصی خود ببینند.
در حقیقت برای ورود به تشکیلات حزبی و سیاسی، آدم میبایست تمامی روشهای زندگی غیر حزبی خود را کنار بگذارد و سراپا مطیع اهداف و مصلحتهای حزب باشد. ایمان به حزب، باید به بالاترین حد ذهن و رفتار و عملکرد اعضاء را تحت فرمان خود بگیرد. هیچ عذری برای شانه خالی کردن از فرمان حزبی پذیرفته نیست و کسی که در اجرای دستور حزب، کوچکترین اما و اگری بیاورد، خائن محسوب شده و باید از بین برود.
هوگو پسر جوانی از حزب کمونیست است که بهدستور رهبران حزب، ماموریت کشتن یکی از اعضای بالا رتبه را دارد که به نظر میآید تفکراتش با سیاست حزب متفاوت است. در این عملیات همهچیز ساده اجرا نمیشود. داستان دلباختگی هوگو به یکی از اعضای حزب با محوریت سیاسی قصه گره میخورد.
هرچند هوگو از پس این ماموریت سربلند بیرون میآید؛ چند سال به زندان میافتد و زمانی که آزاد میشود همه چیز تغییر کرده است… ژان پل سارتر (Jean Paul Sartre) با تسلط و توانایی خود با زبانی روان، نمایشنامهای متکی بر دیالوگهایی عمیق و جذاب پدید آورده است که با گذشت سالها همچنان خواننده را تا انتها با اشتیاق دنبال خود میکشاند.
بخش های از کتاب دستهای آلوده
– مردن که چیزی نیست اما به بدبختی مردن؟ آنهم وقتی آدم از همه چیز وازده شده، مثل زن جندهای که برود و خودش را بکشد. از این هم بدتر، مثل پسر احمقی که دیگران از ترس ناشیگریها و انحرافاتش خودشان را از شرش خلاص میکنند.همچه مرگی را طالبی؟
– من از مدتها پیش در این غمنامه زندگی میکردم. برای کامل کردن این غمنامه بود که تیر را انداختم.
– دیگر لغات قلمبه لازم نیست،اولگا. قلمبه توی این قضیه خیلی زیاد بود و خیلی زیاد هم صدمه رساند.
– گاهی باید به دور خود یک دیوار تنهایی کشید نه برای اینکه دیگران را از خودت دور کنی بلکه ببینی چه کسی برای دیدنت دیوار را خراب میکند.
– جنایت را نمی شود علاج کرد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.