معرفی کتاب جین ایر
کتاب Jane Eyre (جین ایر)، معروفترین اثر شارلوت برونته دربارهی دختر یتیمی است که تنها داراییاش چند فامیل بداخلاق و تحصیلاتش است. او موسیقی، نقاشی و فرانسه درس میدهد. محبوبیت جین ایر بخاطر ملودرام بودن داستان و کندوکاوی پرهیجان و تاثیر جین ایر بود.
در داستان جین ایر میخوانید که تنها چیزی که به یاری این دختر تنها میآید؛ تحصیلات و ذهن خلاقش است. این وضعیت تاسفبار و غمانگیز، زمانی طولانی از بخشهای اول رمان را در برمیگیرد. جین ایر بسیار زود پدر و مادرش را از دست میدهد و پس از آنکه ایام کودکی را در پرورشگاه دلگیر لوود سپری میکند، به عنوان مربی به خانه روچستر میرود. آقای روچستر پس از اندک زمانی شیفته جین میشود. ولی جین درست وقتی که میخواهد با او ازدواج کند، متوجه میشود که او قبلاً ازدواج کرده و همسر او که حالا دیوانه است در طبقه بالا همان خانه زندگی میکند.
جین که دل شکسته میشود از خانه میگریزد و کشیشی با خواهرانش او را بیهوش مییابند و از او نگه داری میکنند و کشیش کم کم به جین علاقهمند میشود، ولی شبی (در ذهن خود) صدای راچستر را میشنود، سپس به دنبال او میرود و میفهمد که همسر دیوانه راچستر خانه را آتش زده و راچستر درحال نجات دادن او بینایی خویش را از دست داده است. سرانجام جین نزد راچستر میرود و با وی ازدواج میکند و آنان صاحب یک پسر میشوند.
شارلوت برونته (Charlotte Bronte) در ۲۱ آوریل ۱۸۱۶ در شمال انگستان، به دنیا آمد. شارلوت برونته خواهر بزرگتر امیلی برونته و آن برونته بود که آنها نیز امروزه از بزرگترین نویسندگان کلاسیک جهان به حساب میآیند. نخستین رمان شارلوت به نام پروفسور در سال ۱۸۵۷ پس از مرگش منتشر شد. شارلوت از اوت ۱۸۴۶ تا اوت ۱۸۴۷ روی رمان جین ایر کار کرد که در اکتبر ۱۸۴۷ با امضای مستعار کرر بل چاپ شد. رمان شرلی در سال ۱۸۴۹ و رمان ویلت در سال ۱۸۵۳ منتشر شد. شارلوت در سال ۱۸۵۵ از دنیا رفت.
در بخشی از رمان عاشقانه جین ایر میخوانیم
در آن حال که من فقط به اربابم و همسر آیندهاش میاندیشیدم، در آن حال که فقط آنها را میدیدم، فقط حرفهای آنها را میشنیدم و فقط به حرکتهای با معنی آنها توجه میکردم، بله، در همان حال، بقیه سرگرم علایق و لذایذشان بودند. لیدی لین و لیدی اینگرام به هم صحبتی و مکالمههای سنگین و رنگین خود ادامه میدادند. کلاههای عمامهای شان را به طرف یکدیگر میجنباندند و دستهای خود را به علامت تعجب، پرسش، یا وحشت (که به موضوع صحبتشان بستگی داشت) بالا می آوردند، درست مثل دو عروسک خیمه شب بازی ، منتها بزرگ تر.
خانم دنت که ملایم بود با خانم ایشتن که با محبت بود حرف میزد. این دو گاهی کلمهای هم با من رد و بدل میکردند یا به من لبخند میزدند. سر جورج لین، کلنل دنت و آقای ایشتن از سیاست و امور مملکتی و مسائل قضایی حرف میزدند. لرد اینگرام با ایمی ایشتن لاس میزد. لوئیزا مینواخت و میخواند – یا برای یکی از آقایان یا همراه یکی از آنها. مری اینگرام، بیحال و بیعلاقه، به صحبتهای رجز مانند یکی دیگر از آقایان لین گوش میداد.
گاهی همه باهم ، گویی با نوعی توافق دسته جمعی، نمایشهای فرعی خود را متوقف میکردند تا به نمایش بازیگران اصلی نگاه کنند و گوش بدهند. آخر، آقای راچستر و دوشیزه اینگرام که همه جا با او بود شمع محفل بودند. اگر آقای راچستر حضور نمیداشت واقعا روحیه مهمانها کسل میشد. وقتی میآمد، صحبتها تازگی مییافت و زنده تر می شد.
کتابی که اکنون در اختیار شماست زهرا یعقوبیان ترجمه و انتشارات نیک فرجام آن را به چاپ رسانده است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.