معرفی کتاب سنگی بر گوری
«ما بچه نداریم. من و سیمین. بسیار خب. این یک واقعیت. اما آیا کار به همین جا ختم میشود؟ اصلا همین است که آدم را کلافه میکند. یک وقت چیزی هست. بسیار خب هست. اما بحث بر سر آن چیزی است که باید باشد.»
اینها سطر های آغازین کتاب سنگی بر گوری به قلم جلال آل احمد است. کتابی که میتوان از آن به عنوان نوعی اعتراف نامه یا حدیث نفس یاد کرد. با اینکه کتاب به شش فصل تقسیم شده است اما میتوان کتاب را به سه قسمت کلی تقسیم کرد. در قسمت اول جلال به گفتن رنجهایی که به سبب نداشتن بچه متحمل شدهاند میپردازد و تلاشهای شان (با سیمین دانشور) برای بچهدار شدن را روایت میکند. از مراجعهی مدام به پزشکهای ایرانی و خارجی تا آزمودن درمان های خانگی.
قسمت دوم اما ماجراهایی ست برای داشتن فرزندخوانده به آنها می گذرد. از پیشنهاد بچهای حرام زاده تا بچههای خواهر سیمین دانشور که خود را سوزانده است.
در بخش پایانی کتاب سنگی بر گوری جلال پس از خیانتهایی که در اروپا به سیمین میکند تصمیم میگیرد تا بر سر گور پدرش برود و این جاست که جهانبینی او تغییر کرده و تغییر و تفاوت همان حرفی است که او میخواهد در این کتاب بگوید.
تعداد مشاهده این کتاب : 216 نفر
دفعاتی که پیشنهاد شده : نفر
دفعاتی که پیشنهاد نشده : نفر
تعداد کسانی که این کتاب را خوانده اند : نفر
تعداد کسانی که این کتاب را نخوانده اند : نفر
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.