معرفی کتاب داستانهای کهن ایرانی، مرزبان نامه
کتاب داستانهای کهن ایرانی، مرزبان نامه که توسط رحمت الله رضایی برای گروه نوجوان گرداوری شده و انتشارات خلاق آن را به چاپ رسانده است.
بدیهی است که نمی توانیم از بچه ها انتظار داشته باشیم مفاخر ادبی فرهنگی و کتب کلاسیک ادبیات فارسی را بدون این که از آن های متنی خوانده باشند بشناسند. و صد البته این نیز بدیهی است که نمی توان انتظار داشت بچه ها یک راست به سراغ خود متن اصلی کتبی مانند بهارستان یا کلیله و دمنه بروند. متن هایی که برای خود ما هم سخت خوان هستند.
پس چاره چیست؟ یکی آسان نوشتن و بازنویسی این آثار برای بچه ها است و دیگری استفاده از امکانی که در دل این کتاب ها نهفته است و حتی خود ما را هم جذب می کند. این امکان چیست؟ داستانگویی و قصه گویی این کتاب ها.
داستان های کهن ایرانی مجموعه ای متشکل از داستان هایی است که از آثار ادبی و کتابهای تاریخی قدیم اقتباس و بازنویسی شده است. این کتاب ها که برای رده سنی نوجوانان طراحی شده است با زبانی بسیار روان و آسان داستان های قدیم را گزینش کرده و بهترین داستان ها را برای مخاطب خود ، نقل کرده است.
معرفی مرزبان نامه
مرزبان نامه کتابی است در اصل به زبان مازندرانی، نوشتهٔ اسپهبد مرزبان بن رستم بن شهریار بن شروین بن رستم بن سرخاب بن قارن. بعدها سعدالدین وراوینی آن را از زبان طبری به فارسی دری نقل کرد.
کتاب مرزبان نامه از زبان حیوانات و به تقلید از کلیله و دمنه نصرالله منشی نوشته شدهاست.
در واقع نویسنده کتاب از طریق داستانهای غیر مستقیم
و از زبان حیوانات پند و اندرزهای خود را به پادشاه زمان خود میگوید.
این روش در میان دانایان هندی و ایرانی رواج داشت و در ایران پس از اسلام نیز ادامه یافت.
بخشی از کتاب داستانهای کهن ایرانی، مرزبان نامه را با هم می خوانیم
روزی بود، روزگاری بود. در زمان های قدیم، پادشاه عادلی به نام
انوشیروان بر سرزمین ایران حکومت می کرد.
انوشیروان در تاریخ ایران به پادشاهی دادگر و عادل معروف است. این
طور که می گویند انوشیروان از هر فرصتی برای رسیدگی به وضعیت مردم
بیچاره استفاده می کرد. مشهور است که انوشیروان برای دادخواهی مردم،
طنابی را که به زنگی بزرگ وصل بود به دروازه ی ورودی قصر خود نصب
کرد و کسانی که به آنها ظلم و ستمی روا شده بود برای دادخواهی و
شکایت، آن طناب را می کشیدند و صدای زنگ دادخواهی در قصر به صدا
در می آمد و انوشیروان وقتی آن صدا را می شنید می فهمید که به کسی ظلمی
شده و احتیاج به کمک او دارد و آن شخص را فورا به دربار می طلبید و مشکلش را رفع می کرد.
کتاب کودک و نوجوان
فروشگاه اینترنتی انتشارات مظفر
تعداد مشاهده این کتاب : 513 نفر
دفعاتی که پیشنهاد شده : نفر
دفعاتی که پیشنهاد نشده : نفر
تعداد کسانی که این کتاب را خوانده اند : نفر
تعداد کسانی که این کتاب را نخوانده اند : نفر