معرفی کتاب بودنبروک ها
کتاب بودنبروک ها یا زوال یک خاندان نام رمانی است که توسط توماس مان در سال ۱۹۰۱ در آلمان منتشر شده است. نگارش این رمان ۳ سال به طول انجامید و اولین اثر از توماس مان ۲۶ ساله بود.
این کتاب به سرعت خوانندگان بیشتری را به سمت خود کشاند به طوری که در سال ۱۹۰۳ انتشار مجدد این رمان خواندنی نشان از موفقیت های زیاد این کتاب دارد. مان در ۲۲ سالگی نوشتن این رمان را شروع کرد و در ۲۶ سالگی توانست این کتاب را منتشر کند. رمان روایت کننده یک سقوط است، سقوط یک خانواده ثروتمند و اشرافی.
بسیاری از منتقدین این رمان را روایت کننده جامعه بورژوای آلمان قرن نوزدهم می دانند. در سراسر این رمان ما با جزئیات کامل که به خوبی توسط توماس مان نوشته شده است می توانیم شرایط و وضعیت این خانواده را بخوانیم. کتاب بودنبروک ها توانست در سال ۱۹۲۹ جایزه نوبل ادبی را برای توماس مان جوان به ارمغان بیاورد.
این رمان جزو لیست 1000 اثر داستانی گاردین است که هر فردی باید قبل از مرگش بخواند. ارنست همینگوی در جایی عنوان کرده است که یکی از بزرگ ترین حسرت های زندگیش آن است که بتواند این رمان را یک بار دیگر برای اولین بار بخواند. رمان بودنبروک ها یکی از مشهور ترین و شناخته شده ترین آثار توماس مان است.
کتاب، داستان چهار نسل از یک خانواده ی ثروتمند و بورژوای آلمانی در شمال آلمان را روایت می کند که در مواجهه با ظهور مدرنیته قرار گرفته اند. در دنیایی جدید و نا آشنا، ارتباطات و سنت های این خانواده شروع به متلاشی شدن می کنند.
مان، افول خانواده ی بودنبروک را از ثروت به ورشکستگی و از ذهنی خلاق و اخلاقی به زوال و دیوانگی نشان می دهد و مخاطب را به دنیایی بسیار زنده و ملموس دعوت می کند که از تولد و مرگ، ازدواج و طلاق، تهمت و غیبت و شوخ طبعی شکل گرفته است.
زوال این خاندان با فوت یوهان بودنبروک آغاز می شود. آغاز گر این رمان زمانی است که همه در یک مهمانی دور هم جمع شده اند و پدر بزرگی که باعث و بانی اندوخته این خاندان است در میان جمعیت حضور دارد. این رمان را می توان روایت کننده ای از زندگی روزمره و تاریخ آلمان قرن نوزدهم دانست.
در این کتاب به خوبی می توانیم زوال یک خاندان ثروتمند را که آغازگر آن با مرگ پدر بزرگ روی می دهد ببینیم؛ این مرگ ها تا جایی امتداد پیدا می کند که در خاندان دیگر تنها زنان به جای می مانند.
کتاب بودنبروک ها با گستردگی خیره کننده، غنای جزئیات و تصویری واقعی که از انسانیت نشان می دهد، از تمامی کتاب هایی که به شرح اتفاقات یک خانواده می پردازند، پیشی جسته است و توانایی مان در نوشتن رمانی بسیار هیجان انگیز و تأثیرگذار را به همگان نشان می دهد.
بخشی از کتاب بودنبروک ها را با هم می خوانیم
دورا، آشپز نه چندان درستکار، در اتاق غذاخوری سرگرم کار بود.
کنسول امر کرد: «به مادام گرونلیش بگو بیایند پایین.»
تونی که پایین آمد، کنسول گفت: «دخترم، حاضر شو!» و همراه او به اتاق پذیرایی رفت. «هر چه زودتر آماده شو. ترتیبی بده که اریکا هم آماده ی سفر شود. می رویم شهر، شب را در مهمانخانه سر می کنیم و فردا صبح عازم خانه می شویم.»
تونی گفت: «بله پاپا.» آشفته حال و نامصمم می نمود، چهره اش سرخ شده بود. سر در گم و بی هدف دستی به کمر زد. نمی دانست از کجا شروع کند. مشکل می توانست باورکند.
هیجان زده و دل نگران پرسید: «پاپا، چه چیز هایی با خودم بردارم؟ هر چه هست بیاورم؟ همه ی لباس ها را؟ ….
فروشگاه اینترنتی انتشارات مظفر
صفحه اینستاگرام انتشارات مظفر را دنبال کنید.
تعداد مشاهده این کتاب : 62 نفر
دفعاتی که پیشنهاد شده : 1 نفر
دفعاتی که پیشنهاد نشده : نفر
تعداد کسانی که این کتاب را خوانده اند : 1 نفر
تعداد کسانی که این کتاب را نخوانده اند : نفر
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.