معرفی کتاب از غبار بپرس
کتاب از غبار بپرس یکی از شاهکارهای جان فانته است که هم ردیف آثار بزرگانی همچون فردینان سلین، بوکوفسکی و کنوت هامسون دانسته شده است. خود فانته از ستایش گران هامسون بود و عنوان این رمان را هم از سطری در یکی از رمان های او وام گرفته است.
فانته شخصیتی به اسم آرتورو باندینی خلق کرد که چهار رمانش را به سرگذشت او اختصاص داد: تا بهار صبر کن باندینی، رویا هایی از بانکر هیل، جاده لس آنجلس و از غبار بپرس.
آرتورو باندینی یک نویسنده ۲۰ ساله است که در لس آنجلس به دنبال رویا هایش میگردد، هر آنچه برای یک جوان ۲۰ ساله می تواند رویا باشد؛ پول، عشق، شهرت و خوشبختی. او با رویا هایش زندگی می کند، رویایی که در آن یک نویسنده بزرگ و موفق است و پر از جذابیت و قدرت. اما آرتور تا به حال دیده نشده و کسی جدی اش نگرفته است درست مانند خود جان فانته.
آرتور جوانی خام و عصیانگر است که مدعی است انسان و حیوان را به یک اندازه دوست دارد اما در عمل از هر چه دور و برش می گذرد بیزار است و ایمانی به چیزی ندارد در عین حال همیشه دست به دامان خداوند است.
فانته در این کتاب با لحن پُر شور و سیالش تا بیشترین حد ممکن خواننده را با ضد قهرمان دوست داشتنی اش همراه می کند. از غبار بپرس در حال حاضر به عنوان نمونه برجسته ای از ادبیات کلاسیک آمریکا به دانشجویان ادبیات آمریکایی تدریس می شود.
بخشی از کتاب از غبار بپرس را با هم می خوانیم
روز های خوب، روز های پر و پیمون، صفحه روی صفحه دست نویس؛ روز های پر رونق و چیزی برای گفتن، داستان ورا ریفکن، و صفحه هایی که روی هم تلنبار می شدن و من که خوشحال بودم.
روز های معرکه، کرایه ی پرداخت شده و پنجاه دلاری که هنوز توی کیفم مونده بود، روز و شب کاری نکردن جز نوشتن و فکر کردن به نوشتن؛ آه چه روز های شیرینی، روز هایی که بزرگ شدنش رو می دیدم، نگرانش بودم، خودم بود، کتابم بود، کلماتم بود، شاید مهم و شاید هم موندگار، ولی هر چی بود مال من بود، مال آرتورو باندینیِ شکست ناپذیر، که از حالا غرق اولین رمانش شده بود.
گذشت تا یه شبی اومد که فکری شدم چه بکنم چون حمام کلمات روحم رو سر حال آورده بود و پاهام بد جوری چسبیده بود به زمین و می خواستم بدونم بقیه، باقی مردمون جهان چه می کنن؟ این شد که گفتم برم و ببینمش این کامیلا لوپز رو.
تصمیم را عملی کردم. مثل ایام قدیم بود و چشم هامون به دیدن همدیگه می پرید. ولی اون تغییر کرده بود. لاغر تر شده بود، قیافه ش سالم نبود و دو گوشه ی دهنش دون دون شده بود.
فروشگاه اینترنتی انتشارات مظفر
صفحه اینستاگرام انتشارات مظفر را دنبال کنید.
تعداد مشاهده این کتاب : 50 نفر
دفعاتی که پیشنهاد شده : 1 نفر
دفعاتی که پیشنهاد نشده : نفر
تعداد کسانی که این کتاب را خوانده اند : 1 نفر
تعداد کسانی که این کتاب را نخوانده اند : نفر
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.